مرضیه ترابی | شهرآرانیوز؛ پیش از آنکه در آخرین روز ماه صفر سال ۲۰۳ قمری (شهریورماه سال ۱۹۷ خورشیدی) واقعه جان گداز شهادت امام رضا (ع) در اراضی سنابادِ نوغان و دارِ حُمَید بن قَحطبه اتفاق بیفتد، فضایی که بعدها در تاریخ و جغرافیا به نام «مشهد» شناخته شد، مکانی بود در حاشیه جادهای قدیمی که روستای باستانی سناباد را به شهر بزرگ نوغان متصل میکرد.
در آن روزگار، نوغان یکی از دو شهر بزرگ بلوک توس بود که در کنار تابران، از نقاط اصلی تمرکز جمعیت در این ناحیه به حساب میآمد و افزون بر اهالی اصیل و بومی آن که ابن حوقل از ایشان با نام «عجم ها» یاد میکند، گروهی از اعراب قبیله «طِی» نیز ساکن این منطقه بودند؛ سکونتی که بعد از سقوط ساسانیان و حاکمیت اعراب مسلمان بر ایران، به تدریج و برای تأمین امنیت مناطق مختلف سرزمینهای اسلامی آغاز شد.
قبیله «طی» به واسطه شخصیتی مانند «حاتم طایی» در تاریخ شناخته شده است و افزون بر این «حُمید بن قَحطبه» خود وابسته به این قبیله بود و «قَحطبه طایی» خوانده میشد. در نزدیکی مدفن امام علی بن موسی الرضا (ع) که مدتی بعد از شهادت ایشان با نام «مشهدالرضا (ع)» و بعدتر با عنوان «مشهد» شناخته شد، روستای سناباد قرار داشت و چنین شهرت دارد که اصلا محل خاک سپاری پیکر مطهر آن حضرت، در اراضی روستای سناباد قرار داشته است.
در آن ایام مکان فعلی حرم رضوی حاکم نشین بلوک توس و بلکه بخشی از خراسان بود و در آن بنایی احداث کرده بودند که برخی پژوهشگران به دلیل الگوی چهارطاقی ساختمان، آن را میراث عهد ساسانی و محل استقرار «کنارنگ توس» دانسته اند؛ با این حال شاید به دلیل وجود نوغان بزرگ و البته فقدان زیرساختهای لازم برای شکل گرفتن مجموعههای سکونتی، در ابتدای کار، سناباد نه ظرفیت پذیرش مجاوران را داشت و نه مجالی برای استقرار آنها پیش میآمد (با توجه به سیاستهای مذهبی عباسیان).
این دو مسئله، دست کم در سالهای نخست پس از شهادت امام رضا (ع) از موانع توسعه مشهد بودند. اما شورشهای گستردهای همچون «قیام بابک» و خیزش «علویان طبرستان»، عملا شرق اسلامی را از دسترس خلفای بغداد خارج کرد و آن را در حیطه قدرت اُمرایی قرار داد که خلیفه باید خواسته یا ناخواسته، منشور حکومت را به نام آنها مُهر میزد.
به این ترتیب به فاصله اندکی بعد از شهادت امام رضا (ع)، توس از زیر بار حاکمیت بغداد شانه خالی کرد و از آن پس به ترتیب در محدوده حاکمیت فرمانروایان طاهری، صفاری، سامانی، غزنوی، سلجوقی، غوری و خوارزمشاهی قرار گرفت و بی تردید وجود پیکر مطهر امام در این دیار سبب توجه امرا و دیگر مردمان در طول تاریخ به آن و زمینه ساز شکل گیری مشهد امروز شد. سطرهای بعدی روایت همین تغییر و تحول است که در ادامه میخوانید.
نخستین ساکنان مشهد، زائرانی بودند که به شوق زیارت از مناطق مختلف خود را به مشهد میرساندند. به این افراد باید تعدادی از اهالی نوغان، تابران، سناباد، «تروغبذ» (طرقبه امروزی) و شاید «تروغ» (طرق امروزی) را هم افزود که از باب ارادت ترجیح میدادند مجاور حرم مطهر رضوی باشند. تجمع آنها در این منطقه، طبعا تولد زیرساختهای تجاری و مسکونی را در پی داشت.
در واقع پس از این استقرار است که نخستین بازار بر مسیر قدیمی جاده سناباد به نوغان شکل گرفت؛ مسیری که حدود آن، در قرون بعد، همان حدود بازار بزرگ مشهد بود که از سرشور تا حرم رضوی و از آنجا تا بخشی از محله قدیمی نوغان امتداد پیدا میکرد، اما ساخت و سازها در مشهد تقریبا از اوایل قرن چهارم بود که افزایش یافت؛ در واقع برخی از امرای محلی مانند ابومنصور محمد بن عبدالرزاق طوسی که به جایگاه معنوی امام رضا (ع) پی برده بودند، در این توسعه نقش جدی ایفا کردند.
طبق گزارش شیخ صدوق در «عیون اخبارالرضا (ع)» در آن زمان اماکن متبرکه یا حدود مشهد قدیم، با دیوار یا علائمی مشخص میشد که آن را «حدّحرم» مینامیدند. با همت افرادی مانند «ابومنصور» نخستین فضاهای اقامتی برای زائران در شهر شکل گرفت و هم زمان، برنامههای مذهبی نیز در مشهد صورتی منظم یافت. نخستین مؤذن و قاری مشهد نیز «ابونصر نیشابوری» بود که به گفته شیخ صدوق، در پی شفای بیماری اش توسط امام رضا (ع) در مشهد ساکن و مجاور شد و اسباب انتظام بیشتر برای برپایی شعائر دینی را در این دیار فراهم کرد.
البته طی همین دهه ها، گاه برخوردهایی خشونت بار نیز با مشهد و ساکنان و میهمانانش شکل میگرفت، اما این خشونتها چندان گسترده نبود. ابن اثیر در کتاب «الکامل فی التاریخ» گزارشی از تخریب حرم مطهر رضوی و اطراف آن به دست «سبکتگین» نقل میکند که اعتبار آن جدی نیست.
کمی پیش از این حمله، به فرمان «عبدا... بن فائق خاصه» (سپهسالار سامانیان در خراسان) و با اهتمام «بوبکر شهمرد» (کدخدای وی در منطقه نوغان) کار احداث برخی زیرساختها و اماکن اقامتی و نیز ترمیم و احیای قناتها برای تأمین آب مورد نیاز مشهد، آغاز شده و تاحدودی نیز به انجام رسیده بود.
با استیلای محمود غزنوی بر خراسان، او نیز به ایفای نقش در ترمیم و گسترش اماکن متبرکه و تقویت زیرساختهای مشهد و اطراف آن پرداخت و سبب شد پس از آن، جغرافی دانانی مانند «مقدسی»، صاحب کتاب «احسن التقاسیم»، از مشهد با نام «شهرچه» یاد کنند. مجموعه این تکاپوها در دوره محمود غزنوی نیز تداوم پیدا کرد و بزرگان دولت او و بعدها پسرش (مسعود) در تکمیل پروژههای زیرساختی و عمرانی مشهد تلاشها کردند.
«سوری بن معتز» در کنار چهارطاقی روضه منوّره، منارهای بنا کرد و در مجاور این مکان مقدس، کاروان سرایی ساخت که احتمالا نخستین مرکز اقامتی در تاریخ شهر مشهد بوده است. تقریبا هم زمان با وی، «ابوالحسن عراقی دبیر» (دیوان سالار و وزیر دربار غزنوی در عهد محمود و مسعود) نیز دست به کار شد و طبق گزارش ابوالفضل بیهقی، در کنار روضه منوره رضوی، مسجدی ساخت که در ادوار بعد به مسجد بالاسر شهرت یافت. عراقی قنات سناباد را که تقریبا خشک شده بود، مجددا احیا کرد و هنگامی که درگذشت، طبق وصیتش او را در گوشه مسجد بالاسر به خاک سپردند.
اوضاع اقتصادی و اجتماعی مشهد در قرن پنجم، با چنین توجهاتی رو به بهبود گذاشت. طبق گزارش «ابن حوقل» مشهد در این دوره مورد توجه بسیار بود. بر گرد حرم مطهر، دیواری بلند بنا کرده بودند که اهل عبادت برای اعتکاف وارد آن میشدند. بدیهی است که در چنین شرایطی، اوضاع اقتصادی هم رونق خوبی را تجربه میکرد و کاروانهای متعددی که حامل مسافر و کالا بودند، حوالی مشهد را به عنوان بارانداز و استراحتگاه بر میگزیدند که این مسئله در ادامه و به مرور بر جمعیت مجاوران مشهد افزود.
بر این مسئله باید رونق فعالیتهای تولیدی را هم اضافه کرد. نوغان و سناباد از دیرباز به خاطر تولید دیگهای سنگی (هرکاره) شهرت داشت و حالا در مشهد، علاوه بر سنگ تراشان، فیروزه تراشان نیز از رونق اقتصادی به وجود آمده، بهره میبردند و دست سازهای خود را که ماده اولیه اش از کان سارهای نزدیک نیشابور به دست میآمد، به مشتریان علاقهمند عرضه میکردند.
افزون بر اینها در این دوران، مدارس علمیه متعددی در اطراف بارگاه منور رضوی شکل گرفت؛ مدارسی که بیشتر به جلسات آزاد بحث دینی شباهت داشت و در آن ها، اطلاعات مذهبی رد و بدل میشد. در واقع مشهد پیش از تبدیل شدن به یک شهر با شاخصهای شهری شناخته شده است؛ نخست اینکه یک زیارتگاه و محل عبادت و همچنین مرکزی علمی با رویکرد تعلیم و تعلم آموزههای دینی، به ویژه علم حدیث بود.
نکته جالب توجه اینجاست که محافل درسی شکل گرفته در مشهد، فقط متعلق به مذهب شیعه نبود و پیروان دیگر مذاهب اسلامی نیز از این فضای علمی و معنوی برای فعالیتهای آموزشی خود بهره میبردند. نگاهی به کتاب «اُمالی» شیخ صدوق نشان میدهد که این محدث بزرگ جهان تشیع در سفر به خراسان، مدتی در مشهد رحل اقامت افکند و محافل درسی خود را در روضه منوره رضوی برگزار کرد.
پیش از آنکه قرن ششم فرا برسد، مشهد تحت سیطره حکومت سلجوقیان قرار گرفت. در میانه عهد سلجوقی، ملکشاه، مقتدرترین فرمانروای این دودمان، قدرت را تصاحب کرد و در این مسیر، از هوش سیاسی خواجه نظام الملک طوسی بهره برد. خواجه باوجود اینکه شیعه نبود، همچون دیگر اهالی بلوک توس به مشهد رضوی دلبستگی فراوان داشت.
نقل است که کاروان سرایی در کنار حرم مطهر بنا کرد و نیز برای تقویت روحیه ملکشاه در مسیر کسب قدرت، او را به مشهد آورد و گفت که شبی را در روضه منوره رضوی به صبح برساند و در کار خود تأمل کند؛ با این حال مشهد پس از مرگ خواجه و در پی او ملکشاه، روزگار باثبات و آرامی را از سر نگذراند.
اوایل قرن ششم و در سال ۵۱۰ قمری، به دنبال نزاعی مذهبی میان اهالی تابران و مشهد، جمع زیادی از مردم این شهر کشته شدند و ناامنی بر منطقه حاکم شد. این وضعیت، «ابوطاهر قمی» (وزیر شیعی مذهب سلطان سنجر سلجوقی) را واداشت برای مشهدی که هر روز بیش از پیش توسعه مییافت و ظاهرا این توسعه حالتی ناهمگون به خود گرفته بود، تمهیدی امنیتی بیندیشد.
این گونه بود که با تدبیر ابوطاهر که به امام رضا (ع) سخت ارادت داشت، نخستین دیوار به دور مشهد کشیده و این شهر صاحب بارویی درخوراتکا شد که آن را از امواج حملات حفظ میکرد. تا این زمان، به جز دیوار دور حرم رضوی، مانعی بر سر راه هجومها قرار نداشت و اهالی شهر، عملا بدون دفاع در پهنه دشت میان نوغان و سناباد زندگی میکردند. ابوطاهر قمی در سال ۵۱۶ قمری، اندکی پس از اتمام نخستین باروی شهر مشهد درگذشت و در نزدیکی حرم رضوی دفن شد.
آنچه در اواخر دوره سلجوقی رخ داد، آسیبهای گستردهای به مشهد و امنیت آن وارد کرد. هجوم «غُزها» به خراسان و غارتهای مکرر آن ها، عملا شرایط سکونت را در این شهر دشوار کرد.
تنها پس از استیلای خوارزمشاهیان بر خراسان و عقب راندن غزها و البته امرای «غوری» توسط آنها بود که مشهد دوباره روی آرامش را دید. در این ایام تنش میان سلطان محمدخوارزمشاه و «الناصرلدین ا...» (خلیفه عباسی) و تلاش خوارزمشاه برای انتقال خلافت از دودمان عباسی به علوی از طریق به خلافت نشاندن «علاءالملک ترمذی»، فرصتی استثنایی را برای علاقهمندان به امام رضا (ع) فراهم آورد تا بر شکوه روضه منوره و شهر مشهد بیفزایند.
«عبدالعزیز بن آدم»، ملقب به «حسام الدوله» و «ولی آل محمد»، احتمالا برای نخستین بار دور مرقد مطهر رضوی را با زیباترین کاشیهای آن عصر که ساخته هنرمندان کاشانی بود، آراست؛ کاشیهایی که در ادوار بعد به اشتباه کاشیهای «سنجری» نامیده شدند و هنوز هم زینت بخش اطراف ضریح مطهر هستند. در ساخت این کاشی ها، یکی از سادات نیشابور به نام «ابوزید» نقش داشت.
به این ترتیب تحولی در صنایع عمرانی مشهد پدید آمد. دور از ذهن نیست اگر بناها و ساختمانهای دیگر مشهد را هم تحت تأثیر کاشیهای سنجری، مزیّن به این آرایههای ذی قیمت و نوین بدانیم. بین سالهای ۶۰۵ تا ۶۱۲ قمری، بخش مهمی از این تزیینات فضای حرم رضوی و محیط شهری مشهد را آراست؛ اما هجوم مغولان ناگهان پایانی تلخ را برای این روند رو به رشدرقم زد.